دیروز عصر زودتر از معمول رسیدم خونه و فارغ از همه جا بعد از مدتهای طولانی تلویزیون رو روشن کردم و خواستم چرخی توی شبکه ها بزنم شاید بتونم یکی دوساعتی سرگرم بشم.
شبکه یک: یه پسر جوون داشت با آب و تاب راجع به کنکور صحبت میکرد و با تکون دادن دست و فریاد زدن رو به دوربین میگفت که دانش آموزان روش درس خوندن بلد نیستن. ولی با راهکارهای ما میتونن به اونچه که میخوان برسن. یه خاطره هم تعریف کرد راجع به دانش آموزی که معدل دیپلمش زیر یازده بوده و با برنامه ریزی این آقا الان داره دندانپزشکی روزانه شهید بهشتی میخونه (حالت تهوع)
شبکه دو: آگهی بازرگانی!
شبکه سه: یه برنامه که اسمش توی ذهنم نیس (راهکار یا همچین چیزی) یه کارشناس شعر طنز سالهای قبلِ سیما که الان مجری اکثر برنامهها شده و با یه آقایی که رییس پدافند غیرعامل هستش روی مبل نشستن و مخاطبای حاضر در استودیو سرِ پا به صورت نامنظم روبروشون ایستادن و دارن به حرفای کارشناسیشون گوش میدن و من دارم فکر میکنم چرا چنتا صندلی برای این مخاطبان محترم نذاشتن و خودشون اونجوری لم دادن روی مبل و دارن اراجیف میبافن و حتا به این فکر کردم چرا باید اون افراد برن توی استودیو و یکی دو ساعت سر پا وایسن و به حرف اون دو نفر گوش بدن!
شبکه چهار: آخوند (کانال سریع عوض شد!)
شبکه پنج: بحث در مورد بازارِ صنایع دستی کشور یا همچین چیزی...
شبکه خبر: اخبار!
به شبکه مستند که رسیدم پیشواز اذان شروع شد...
دیگه ادامه ندادم، تلویزیون رو خاموش کردم و به این فکر کردم چقدر یه وسیله میتونه توی خونه اضافی باشه و چشمامو بستم.
سلاام آقای سامورایی، احوال شما خوبه؟ امیدوارم که خوب باشید. نمیدونم من رو یادتون هست یا نه، از زمان های قدیم مفتخر بودم به دریافت نظرات شما در وبلاگم. البته نمی دونم من رو یادتون میاد یا خیر.
این جور که مشخص هست یک سالی میشه که اینجا نیومدید. به یادتون بودم گفتم پیامی بدم. هر جا هستید سلامت و موفق باشید ان شاء الله.
پ.ن. راستی من آدرس وبلاگم رو عوض کردم. اگر روزی، زمانی، از اونجا رد شدید خوشحال می شم بهم سر بزنید.
http://littlemiss-sunshine.blog.ir/
چقدر با این پستتون موافقم
واقعا هروقت که شبکه هارو میزنی هیچی نداره