سالها پیش با وبلاگش آشنا شدم و لذت خوندن نوشته های جدیدش همیشه همراهم بوده و هست. شخصیتی که مهاجرت کرد و دکترای مهندسی سازه های دریایی شو از انگلیس گرفت. یه ازدواج ناموفق داشته که تا سالها بعدش هنوز پس لرزه هاشو توی زندگیش حس میکنه. با سواده، فیلم شناس خوبیه و خیلی راحت میتونه اتفاقات زندگیشو به صحنه هایی از فیلمهایی که دیده ربط بده. یه نظریه پرداز قوی، خلاق ، با ذهنی باز نسبت به مسائلی که براش پیش میاد. مفصل می نویسه و میتونه یه اتفاق کوچیک رو جوری باز کنه که تا دو سه روز فقط راجع بهش بنویسه و تموم نشه! یه موضوع جدی رو با درونمایه طنز، تفسیر و تببین میکنه که همین باعث میشه لذت خوندن مطلب دوچندان بشه و خواننده رو ترغیب میکنه که مطلب رو تا آخر بخونه. خودمونی می نویسه و از کلمات قلمبه سلمبه استفاده نمیکنه. یه جورایی میشه گفت سهل و ممتنع مینویسه ولی از سخت نویسی هم پرهیز میکنه. رویا پردازه و برای هرکاری که میخواد بکنه یه برنامه تعریف شده داره هرچند خیلی از اوقات به اون برنامه عمل نمیکنه و کارِ خودشو میکنه. "نیکزاد نورپناه" حالا بعد از چند سال وبلاگ نویسی کتابی منتشر کرده با عنوان "ناپدید شدن". این یه کتاب رمان یا طنز نیس. نویسنده خودش میگه که یه کتاب علمیه! معرفی ایده هایی برای میلیاردر شدن و کسب موفقیت اقتصادی. مسیرهایی که میتونی طی کنی به شرطی که خودت بخوای. به قولی مصداقی برای ضرب المثل خواستن توانستن است. نویسنده بر اساس تحقیقات و تفکراتش، لابلای تعریف داستان زندگیش توی کتاب به معرفی چند تا ایده پرداخته که اگر کسی بتونه عملیشون کنه میتونه میلیاردر بشه. اصلی ترین بحث نویسنده اینه که خودتونو از دنیای کارمندی و زندگی روتین کارمند بودن خلاص کنید و به ایده های بزرگ و کارهای بزرگ فکر کنید. نیکزاد از کارمند بودن متنفره با وجود اینکه چند سال کارمند شرکتی در لندن بوده اما وِل کرده چون کارمندی رو مانع به اوج رسیدنش میدونسته و حالا با مهاجرتی معکوس به ایران برگشته تا بتونه پولدار بشه. میخواد خودش نباشه، میخواد منفعل نباشه ولی سن 38 سالگی کمی تا قسمتی انسان رو دلسرد میکنه برای شروع یک ایده ی بزرگ اما نیکزاد توی این کتاب میگه که میخواد در آستانه چهل سالگی کاری بزرگ رو انجام بده. کتاب "ناپدید شدن" بخش هایی به هم پیوسته داره که هرکدوم موضوعی خاص رو تعریف میکنن و میشه به صورت مستقل خونده بشن اما در کل ارتباطی معنادار با هم دارن که داستان اصلی رو تشکیل میده. نویسنده دائم با خودش در کلنجاره و در تلاشه به اونچه که میخواد برسه. کتاب منبع خوبی هم برای نویسنده شدنه، برای کسایی که میخوان نوشتن رو شروع کنن، رویا پردازی و بسط و تفسیر موضوعات و اتفاقات روزانه، اتفاقِ قشنگ کتابه. نیکزاد برای یک خواب چند دقیقه ای یک تفسیر چند صفحه ای نوشته و خواننده رو به داخل خوابش میکشونه. نوشته هاش زندگی خیلی از ماهاس. کارهایی که روزمره انجام میدیم رو به صورت خیلی ساده ولی جذاب تعریف میکنه طوری که حس میکنیم خودِ ما اون مطلب رو نوشتیم و این حرفهای خودِ ماست. شخصیت "بهرام" توی تمام فصلهای کتاب به عنوان یه دوست، همراه نویسنده س و در آخر طوری کتاب تموم میشه که حس میکنی "بهرام" خودِ نویسنده س و جدا از اون نیس. شاید وجدان، شاید همزاد یا شاید شخصیتی که نویسنده میخواد هم الگوی خودش قرارش بده و هم یه جایی تمومش کنه که بتونه خودِ واقعیش رو پیدا کنه. در بعضی از بخشهای کتاب میتونی شخصیت "نیکزاد" رو با شخصیت "مورسو"ی بیگانه آلبر کامو یا با "سامسا"ی مسخ کافکا یا با "آبلوموف" ایوان گنچاروف مقایسه کنی. نیکزاد نورپناه نویسنده ایه که اگر بتونه نوشته هاشو مرتب کنه و یه خط داستانی منظم براشون تعیین کنه میتونه نویسنده ی بزرگی بشه. اینو توی نوشته های وبلاگش ثابت کرده و از مخاطبای وفاداری که داره میشه فهمید که چقدر خوب می نویسه. "ناپدید شدن" رو نشر روزنه منتشر کرده. کتاب در قطع جیبی و در 200صفحه چاپ شده.
از متن کتاب: - بیکاری به نوعی مثل کارمندیست. دو شکل زندگی که در جفتشان هیچ اتفاقی نمی افتد. - مبارزه یک تنه با یک لشکر فقط کار انبیاست. نسخه ی کاربردی برای ما زمینی ها چیز دیگریست. منظورم "فرار" است. - ناپدید شدنِ من ناپدید شدنی است که منجر به کامل شدن می شود، معادل سرکشیدن اکسیر حیات است. - یک عددی وجود دارد که باید عددِ من باشد. مال من باشد. برایم شانس بیاورد. قطعاً "یک" عدد من نیست. اولین تلاشم همیشه شکست خورده.
من اخر نفهمیدم مورسو تو بیگانه چرا اون مرده رو کشت؟؟اصن اون کارارو برایه چی انجام داد؟؟هدفش چی بود؟؟ درمورد معرفیه همچین کتاب وهمچین نویسنده ای خیلی ممنون اگه بتونم حتما میخرمش ومیخونمش فقط بدی اونجاست که من از اون ادمایی ام که حتی اگه این کتابو که درمورد کسب وکاره و.. بخونم ولی بازم نمیتونم ازش چیزی یاد بگیرم چون به نظرم لازمه کسب وکار موفق داشتن هوش اجتماعی وروابط اجتماعیه بالاست که من ندارم
جواب سوال اولت: از دیدگاه مورسو آدمی هیچگونه مسئولیتی در قبال رخدادهای زندگی ندارد چون هیچ نقشی در ایجاد یا تغییر آنها ندارد برای همینه که تابش نور آفتاب و بازتاب آن از تیغهٔ چاقوی مرد عرب را تنها دلیل ارتکاب به قتلش میداند. به دلیل تفاوتهایی که در ادراک او از انسان، جریانات زندگی و ماهیت زندگی وجود دارد، منجر به بیتوجهی به ارزشها و هنجارهای رایج بشری در نهایت به وجود آمدن نوعی بی تفاوتی و پوچگرایی در او و زندگیش نسبت به جهان اطراف میشه. مورسو درونگراس و رمان بیگانه هم مقدمهای بر فلسفهی پوچی آلبر کامو که بعدها چاپ میشه. دوم اینکه این کتاب صرفاً در مورد کسب و کار نیس. یعنی قرار بوده باشه ولی تبدیل میشه به یه سلسله اتفاقاتی توی زندگی نویسنده و فلشبکهایی که توی کتاب و لابلای اون سه چهار تا موردی که درباره راه انداختن یه کسب و کار موفق نوشته شده. مورد سوم اینه که حرفتو کاملا قبول دارم. کسب و کار موفق لازمهش هوش و روابط اجتماعی بالا و همچنین توی این دوره زمونه یه پشتوانهی مالی خوبه
به نظرم مورسو یا افراده شبیه مورسو شخصیته جالبی دارن
من خودم به شخصه مورسو برام جالب بود ازش خوشم میاد
دیدگاه های جالبی دارن
کتابی که معرفی کردینو حتما بعد از امتحانام میخرم ومیخونمش
آره خب یه جورایی چون متفاوتن با عامهی مردم شخصیتشون جالبه
من اخر نفهمیدم مورسو تو بیگانه چرا اون مرده رو کشت؟؟اصن اون کارارو برایه چی انجام داد؟؟هدفش چی بود؟؟
درمورد معرفیه همچین کتاب وهمچین نویسنده ای خیلی ممنون اگه بتونم حتما میخرمش ومیخونمش
فقط بدی اونجاست که من از اون ادمایی ام که حتی اگه این کتابو که درمورد کسب وکاره و.. بخونم ولی بازم نمیتونم ازش چیزی یاد بگیرم
چون به نظرم لازمه کسب وکار موفق داشتن هوش اجتماعی وروابط اجتماعیه بالاست
که من ندارم
جواب سوال اولت:
از دیدگاه مورسو آدمی هیچگونه مسئولیتی در قبال رخدادهای زندگی ندارد چون هیچ نقشی در ایجاد یا تغییر آنها ندارد برای همینه که تابش نور آفتاب و بازتاب آن از تیغهٔ چاقوی مرد عرب را تنها دلیل ارتکاب به قتلش میداند. به دلیل تفاوتهایی که در ادراک او از انسان، جریانات زندگی و ماهیت زندگی وجود دارد، منجر به بیتوجهی به ارزشها و هنجارهای رایج بشری در نهایت به وجود آمدن نوعی بی تفاوتی و پوچگرایی در او و زندگیش نسبت به جهان اطراف میشه. مورسو درونگراس و رمان بیگانه هم مقدمهای بر فلسفهی پوچی آلبر کامو که بعدها چاپ میشه.
دوم اینکه این کتاب صرفاً در مورد کسب و کار نیس. یعنی قرار بوده باشه ولی تبدیل میشه به یه سلسله اتفاقاتی توی زندگی نویسنده و فلشبکهایی که توی کتاب و لابلای اون سه چهار تا موردی که درباره راه انداختن یه کسب و کار موفق نوشته شده.
مورد سوم اینه که حرفتو کاملا قبول دارم. کسب و کار موفق لازمهش هوش و روابط اجتماعی بالا و همچنین توی این دوره زمونه یه پشتوانهی مالی خوبه
خیلی خوبه که یه وبلاگ نویس چنان یه وبلاگ نویس دیگه رو سر ذوق آورده که بعد از مدتها دوباره دست به قلم برده. این وبلاگ نویس شما واقعا کنجکاوم کرد!
دقیقا سر ذوق اومدم چون سالها منتظر چاپ کتابش بودم
حتما وبلاگشو بخون و اگه تونستی کتابشو
چه جالب
هم برگشتنت و هم پی گیری یک وبلاگ نویس قدیمی.
آره
خوندی کتابشو پس؟ خوشم میاد ازش، تو توییترم میخوندمش مادامی که بودم.
آره خوندم کتابشو. برای تجربهی کتاب اولی عالی بود